رویکردهای دوگانه در مدار جهانی
تحولات دهه‌های پایانی قرن بیستم به این سو حاکی از؛ حرکت جهان بر مدار دو رویکرد جهانی است. این دو رویکرد عبارت است از:

۱. رویکرد درون سیستمی؛ به معنای واقعی بودن وجود یک سامانه منسجم و هدف‌دار برای جهانی‌سازی است. این سیستم مبتنی بر عرفی‌اندیشی و مادی‌گرا است که با محوریت سرمایه سالاری و کسب حداکثر لذت و ثروت در حال اداره بخش مهمی از جهان است. این سامانه تشکیل شده از مجموعه‌ای از کشورهای غربی و هم‌پیمانان و همراه آنان است که بر مدار قدرت استکباری و تمامیت خواهانه آمریکا می‌گردند.

۲. رویکرد برون سیستمی؛ به معنای شکل‌گیری یک سامانه نوین از جهانی‌گرایی است که مبتنی بر توحیداندیشی و اخلاق‌مداری است. این رویکرد مجموعه‌ای از کشورها و گروه‌های محور مقاومت و آزادی خواهان عالم را شامل می‌شود. این رویکرد با محوریت ایران در پی اجرای سیاست‌های مستقل خود می‌باشند و به همین سبب در مقابل سلطه فرهنگی و سیاسی غرب پایداری می‌کنند.

یافته راهبردی
به رغم خیزش گسترده ایدئولوژی‌های مخالف در برابر لیبرال سرمایه‌داری مانند: کمونیست روسی به رهبری لنین، سوسیالیست چینی به رهبری مائو و…، اما آنها نتوانستند به لحاظ نظری و عملی در سطح تمدنی جلوه کنند و در حد و اندازه یک سیستم ماندگار تداوم حیات دهند. بنابراین جهان امروز از منظر رویکردهای زیست اجتماعی و الگوی سیاسی یا مبتنی بر مادی‌گرایانه در درون سیستم لیبرال سرمایه‌داری تعریف می‌شوند و یا مبتنی بر فطرت الهی و اخلاق انسانی، از منظر فکری و عملی در خارج از سیستم لیبرال سرمایه‌داری تعریف شده و به دنبال دستیابی به تمدن نوین انسانی و توحیدی مستقل هستند.

از آنجا که لیبرال سرمایه‌داری اراده و انگیزه زیادی برای تجمیع و تکثیر ثروت و بهره‌مندی حداکثری از لذت دارد به صورت بنیادین؛ هرگونه پدیده‌ای که احساس کند مانعی برای مسیر ثروت اندوزی و لذت طلبی آنان است، حریف یا دشمن تلقی می‌کند و با تمام توان با آن مواجهه یا مقابله می‌کند. سلطه جویان لیبرال سرمایه‌داری برای مدیریت حریفان از سه مسیر اقدام می‌کنند:

مسیر اول. با استفاده از ابزار تزویر، توانمندی حریفان را تحلیل می‌برند.

مسیر دوم. با استفاده از ابزار تطمیع، حریف را در جامعه خود هضم می‌کنند.

مسیر سوم. با استفاده از ابزار تهدید، حریف را از مسیر خود حذف می‌کنند.
با این تفسیر هرگونه تغییر و تحولات از جمله ناآرامی‌های اجتماعی ایران در پاییز سال جاری. در پارادایم این دو سیستمی قابل تحلیل است.

گونه‌شناسی تهاجم علیه مردم ایران
به رغم اینکه رویکرد لیبرال سرمایه‌داری با محوریت آمریکا و با ابزار تزویر، تطمیع و تهدید توانست همه معارضین را دفع یا رفع کند ولی مردم ایران به عنوان یک استثناء در طول چهار دهه توانسته است در برابر تمامی گونه‌های تهدید نظام سلطه برای استیلا بر هویت، منابع و ذخایر خود مقاومت عزتمندانه و پرافتخاری را تجربه نماید. مهمترین تهاجم‌های تحمیلی بر علیه مردم ایران در طول چهاردهه گذشته عبارتند از:

۱. جنگ تمدنی و نبرد هویتی: تهاجم ایدئولوژیکی به هنجارها و ارزش‌های فرهنگی و هویتی و تمدنی ایرانی – اسلامی با تکیه بر هنجارها و مؤلفه‌های ایدئولوژی لیبرالی، سوسیالیستی، التقاطی و  باستانی که منجر به تبین، تثبیت، تقویت و تکثیر شالکه هویتی جدید و الگوی فرهنگی و تمدنی جدید در ایران و منطقه شد.

۲. جنگ نظامی، داخلی و ترویسم کور: تحمیل جنگ خارجی و داخلی در طول دهه اول انقلاب از سوی یک جهان مهاجم و در پشت سر صدام و گروهک‌های ضدانقلاب و جریان‌های تجزیه طلب، که به رغم هزینه سنگین ۲۳۰ هزار شهید در دفاع مقدس و ۱۷ هزار شهید ترور، در نهایت منجر به حفظ تمامیت ارضی ایران شد این حالی است ظرف ۲۰۰ سال گذشته – با تزویر استعمار خارجی و یا خیانت استبداد داخلی – نیمی از سرزمین مادری از ایران جدا شده است.

۳. جنگ نیابتی و نبرد اقتدار منطقه‌ای: تحمیل تروریسم تکفیری و عوارض مخرب آن در کشتار حدود یک میلیون انسان و تخریب زیرساخت‌های عراق و سوریه، تروریسم دولتی آمریکا در شهادت حاج قاسم، تجاوز به مرزهای آبی و گروگانگیری کشتی‌های ایرانی، که منجر به تشکیل محور مقاومت با محوریت شهید حاج قاسم، انهدام پهپاد و حمله موشکی قاطع به پایگاه الاسد، به اسارت گرفتن تحقیرآمیز ملوانان آمریکایی و انگلیسی و تسخیر کشتی‌های متجاوز و متعرض و در نهایت منجر به خروج بخش عمده‌ای از توانمندی نظامی حریفان و دشمنان از منطقه شد.

۴. تقابل ناشی از لجاجت‌های سیاسی: رقابت لجوجانه رقبای انتخاباتی در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و دو قطبی سازی جامعه از سوی طمع‌ورزان قدرت که خسارت‌های انسانی، اجتماعی و اقتصادی زیادی بر کشور تحمیل نمود که در نهایت این تقابل و فتنه سیاسی با حضور حماسی مردم‌ در نهم دی‌ماه به پایان رسید. البته این تنش اجتماعی، دشمن را متقاعد کرد که در مواجهه با مردم ایران، ابزار تحریم اقتصادی و تحریک رسانه‌ای، بیشترین کارآمدی را دارد.

۵. نبرد عزت‌مندی و اقتدار ملی: تحمیل تحریم‌های چندبعدی، سخت، فلج‌کننده اقتصادی با مدیریت آمریکا و با مشارکت اروپا و همراهی بسیاری از کشورهای صنعتی، که منجر به تبدیل این تهدید به فرصت برای ج.ا.ایران جهت تکیه بر ظرفیت‌های اقتصادی داخلی، توجه به دیپلماسی فعال، نگاه به شرق و عضویت در پیمان‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای مثل شانگهای و برگزیت شد. اقداماتی که بدون پذیرش ننگ کنار آمادن با کدخدا، زمینه را برای شکستن حصار تنگ تحریم‌ها فراهم نمود.

۶. نبرد پنهان و جنگ سایه‌ها: تحمیل نبرد فعال، پویا، دائمی و در عین حال غیرمشهود و غیرملموس اطلاعاتی و امنیتی بر علیه ظرفیت‌ها و توانمندی‌های برتری ساز ج.ا.ایران به عنوان مدعی جدید مقاومت در برابر ساختارهای مسلط و تحمیلی جهان، که علاوه بر حرفه‌ای شدن ساختارها و نهادهای امنیتی کشور، منجر به اجرای تدبیر حفظ موازنه تهدید در برابر اقدامات خصمانه پنهانی، تهاجم سایبری و تروریسم دولتی محور غربی، عبری و عربی شد.

۷. جنگ نرم و جنگ شناختی: استفاده از ظرفیت‌های نرم افزاری و مغزافزاری، در بستر رسانه‌های ارتباطی که برای ایجاد تردید در دل‌ها و دستیابی به فتح ذهن‌ها عملیاتی می‌شود. این دو جنگ از طریق ذائقه‌سازی نو و روایت‌سازی مطلوب توسط مهاجم و با تکیه بر سوژه‌های چرب، جذاب و براق، به دنبال تغییر در ماهیت ارزش‌ها و هنجارها و هویت نسل نو جامعه است. خسارت‌های جنگ نرم و جنگ شناختی از سایر جنگ‌ها بیشتر است و زمینه ساز گسست در مطلوبیت‌های ‌نوجوانان و جوانان و تقابل میان دو سبک زندگی می‌شود.

ادامه دارد …

 

  • نویسنده : احمد باقری مزینانی، استادیار دانشگاه