همدلی، رمز موفقیت ما در پاراآسیایی بود/هیچوقت احساس نکردم ناتوانم
شهر بُستان که بمباران میشود، علاوه بر خواهر و دختر عمویش که با او در کوچه در حال بازی بودند، پاهایش را هم از دست میدهد؛ او که بچهای پر جنب و جوش بود، خیلی اتفاقی با ورزشهای جانبازان و معلولان و رشته بسکتبال با ویلچر به دلیل هیجان بسیارش آشنا میشود. مسیر موفقیت را
شهر بُستان که بمباران میشود، علاوه بر خواهر و دختر عمویش که با او در کوچه در حال بازی بودند، پاهایش را هم از دست میدهد؛ او که بچهای پر جنب و جوش بود، خیلی اتفاقی با ورزشهای جانبازان و معلولان و رشته بسکتبال با ویلچر به دلیل هیجان بسیارش آشنا میشود. مسیر موفقیت را به خوبی طی میکند و بازوبند کاپیتانی تیمملی را هم به بازو میبندد.
به گزارش پایگاه خبری هنر قلم خوزستان، عادلی طرفی که با قهرمانی در پاراآسیایی جاکارتا، از تیمملی ایران خداحافظی کرد، میهمان ایسنا بود و با او در خصوص مسایلی بسیاری از جمله قهرمانی در این مسابقات، سختی راه، خداحافظی از تیمملی و انتظارات از مسوولان به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
متاسفانه تیم ایران در پارالمپیک ریو نتایج ضعیفی کسب کرد که دلایل خاصی هم داشت و میتوان به ضعف کادر فنی اشاره کرد. بعد از آن مسابقات نیز آقای محمدرضا دستیار و آقایان مازیار میرعظیمی و فلاح در راس کادر فنی تیم قرار گرفتند که به واسطه حضور این نفرات تحولی در رشته بسکتبال با ویلچر ایران ایجاد شد.
*از بازی با ژاپن در فینال بازیهای پاراآسیایی جارکارتا بگویید. این دیدار با هیجان و البته استرس زیادی دنبال شد تا اینکه ایران در ثانیههای پایانی بالاخره کار را تمام کرد و به مدال طلا رسید.
بازی فینال با تیم ژاپنی بود که چندین سال است به خوبی روی این رشته سرمایهگذاری میکند زیرا خود این کشور در پارالمپیک ۲۰۲۰ میزبان است. ژاپن یکی از بهترین تیمهای دنیا محسوب میشود. به هر حال در دیدار فینال یکسری اشتباهات فردی از سوی بازیکنان که استرس هم در آن تاثیرگذار بود، باعث شد در کوارترهای اول و دوم از حریف عقب بیفتیم اما خدا را شکر در نیمه دوم با زحمات و تلاشهای بازیکنان و کادر فنی توانستیم اختلاف ایجاد شده را کاهش دهیم.
بازی تا ثانیههای آخر با امتیاز ۶۶ بر ۶۶ مساوی پیش میرفت و در ۱۰، ۱۵ ثانیه آخر که توپ دست ما بود، توانستیم امتیاز پایانی را بگیریم و برنده شویم. این دیدار واقعا سخت بود زیرا مصافمان با بهترین تیم دنیا و رقیب دیرینهمان بود. طلای تیمملی بسکتبال با ویلچر آخرین طلا و مدال کاروان ایران در پاراآسیایی جاکارتا بود و واقعا چسبید و خوشحالی خاص خود را داشت.
*شما بعد از این این بازیهای نیز از تیمملی خداحافظی کردید. این تصمیم را پیش از این گرفته بودید یا وقتی تیم قهرمان شد، تصمیم گرفتید با این عنوان از تیمملی خداحافظی کنید؟
من پیش از مسابقات یک ماه قبل جامجهانی، این تصمیم را گرفتم و با کادر فنی نیز در این خصوص هماهنگ کرده بودم و آنها در جریان این تصمیم بودند. به هر حال ورزش همانطور که یک شروع دارد، پایان هم دارد. من سرباز کشورم بوده و هستم و در این مدت تمام سعی و تلاشم بر این بود که بهترین نتیجه برای تیمملی رقم بخورد، البته تمام بازیکنان و اعضای تیمملی چنین ذهنیتی را دارند. فکر میکنم ۱۶، ۱۷ سالی در خدمت تیمملی بودم و دیگر حس کردم با توجه به اینکه سنم نسبت به سایر بازیکنان کمی بیشتر است، نیاز است که جا را برای جوانان با استعداد خالی کنم. به هر حال تصمیم گرفتم پاراآسیایی جاکارتا آخرین حضورم در تیمملی باشد، البته هنوز به صورت باشگاهی قصد ادامه کار را دارم.
وقتی تیمی قهرمان میشود، معمولا آن تیم، تور حلقه را قیچی میکند و با توجه به اینکه من میخواستم از تیمملی خداحافظی کنم، بازیکنان با من هماهنگ کرده بودند که اگر قهرمان شدیم، شما بالای حلقه میروید و تور را قیچی میکنید. به آنها گفتم با توجه به وضعیتی که دارم، انجام این کار برایم سخت است اما آنها به انجام این کار تاکید داشتند و گفتند که تو را کمک خواهیم کرد.
خدا هم خواست و توانستیم قهرمان شویم و زمانی که مدالها اهدا شد، بازیکنان من را بلند کردند و روی حلقه گذاشتند که واقعا برایم جالب بود و صحنه به یاد ماندنی شد. جا دارد از بازیکنان که به من لطف داشتند و در همه حال به من کمک میکردند و همچنین احترام مرا نگه میداشتند و به عنوان بزرگ من را قبول داشتند، قدردانی کنم و همین دلگرمی برای من بود.
به هر حال به هر سختی که بود، من بالای حلقه رفتم و بازیکنان از اینکه مرا آن بالا میدیدند، بسیار خوشحال بودند و من هم همینطور. البته خدا را شکر میکنم که از آن بالا به پایین پرتاب نشدم زیرا احتمال افتادن وجود داشت.(با خنده)
میزبانی ضعیف بود و وضعیت غذایی نیز مناسب نبود و به صورتی بود که من حتی برای صبحانه هم برنج میخوردم. حتی وضعیت غذایی به صورتی بود که روزهای پایانی بازیکنان از غذا زده شده بودند و دیگر غذا نمیخوردند. تایلندیها تجربه میزبانی را نداشتند و ورزشکارا حتی برای تردد مشکل داشتند و این موضوع زمانبر بود، البته در روزهای پایانی تازه یاد گرفته بودند که باید چگونه کار کنند که دیگر کار از کار گذشته بود.
*در راه کسب این مقام، شما و دیگر ملیپوشان و اعضای تیمملی سختیها بسیاری را به دلیل دوری از خانواده و حضور مداوم در اردوها متحمل شدید.
بله، ما پیش از بازیهای پاراآسیایی یک سال و نیم در اردوهای تیمملی بودیم که در این مدت در مسابقات انتخابی جامجهانی چین نیز شرکت کردیم و دوم شدیم و توانستیم سهمیه حضور در مسابقات جهانی را به دست آوریم. یک ماه پیش نیز در مسابقات جهانی آلمان شرکت کردیم که چهارم شدیم و بهترین نتیجه بسکتبال با ویلچر ایران در این رقابتها هم رقم خورد. این نتیجه به صورتی بود که تمام کشورها که بازی تیم ایران را دیدند، شگفتزده شدند و برایشان جالب بود که ایران برابر تیمهای قدر جهان قد علم کرده است.
*به نظر میرسد تمام اعضای تیم سختیهای این راه برای رسیدن به عنوان قهرمانی در جاکارتا به جان خریده بودند.
درست است زیرا هدف اصلی ما از حضور در پاراآسیایی جاکارتا کسب طلای این رقابتها بود. از زمانی که اردوهای تیمملی شروع شد به دنبال این مهم بودیم. فکر میکنم در یک سال و نیمی که در اردوهای تیمملی بودیم، فقط یک ماه و نیم در کنار خانوادههایمان بودیم. ما واقعا برای رسیدن به مدال طلای جاکارتا تلاش کردیم و جنگیدیم و حتی تلاش ما بیش از قهرمانی در پاراآسیایی جاکارتا بود و به قهرمانی در پارالمپیک توکیو نیز فکر می کردیم. ما میخواستیم به این قهرمانی برسیم تا مطمئن شویم و بدانیم که میتوانیم در پارالمپیک پیشرو نیز روی سکو باشیم.
در این مدت سرمربی تیمملی چه از نظر ساختاری و چه همدلی، شرایط بسیار خوبی را در تیمملی ایجاد کرده بود. من معتقدم اگر بهترین مربی دنیا کنار یک تیم باشد ولی نتواند آن صمیمیت و همدلی لازم را بین بازیکنان ایجاد کند، آن تیم نتیجه نخواهد گرفت. سرمربی تیمملی ایران توانست آن همدلی و صمیمیت و همچنین شرایط فنی لازم را در تیم ایجاد کند. صمیمیت سرمربی تیمملی با بازیکنان تنها به سالن تمرین برنمیگشت و او خارج از محل تمرین نیز با بازیکنان دوست و رفیق بود و مانند یک برادر کنار ما بود. همین نیز باعث اتحاد اعضای تیم شده بود. اردوهای تیمملی مشکلات خاص خود را داشت ولی خدا را شکر این مشکلات با توجه به این صمیمیت قابل تحمل بود.
در هر صورت رمز موفقیت ما در پاراآسیایی جاکارتا همدلی و اتحادی بود که به واسطه تدابیر سرمربی تیمملی در تیم ایجاد شده بود. زمانی که تیمملی در دوره گذشته رقابتهای پاراآسیایی به واسطه عدم صمیمیت بین بازیکنان که سرمربی سابق تیم نتوانست شرایط لازم را فراهم کند، لطمه خورد و برابر تیمهای آمریکا و انگلیس با اختلاف ۵۰، ۶۰ گل بازنده میشدیم، خود من اگرچه در کنار تیم نبودم ولی از ناراحتی شرمگین شدم و سرم را پایین انداختم.
ما آن زمان بازیکنان فوقالعادهای داشتیم ولی متاسفانه آن نتایج ضعیف رقم خورد و تیمملی ایران از دور مسابقات کنار رفت و حتی در کاروان پاراآسیایی ایران این خبر پیچیده بود که بسکتبال با ویلچر آبروی کاروان ایران را برده است.
*با کسب این عنوان چه انتظاری از فدراسیون جانبازان و معلولان برای ادامه راه دارید؟
در چند سال اخیر نگاه فدراسیون نسبت به بسکتبال با ویلچر عوض شده و کمی حمایت بیشتر شده است. این را هم بگویم که ویلچرهای ورزشی ما بسیار تخصصی و گرانقیمت هستند که متاسفانه با توجه به وضعیت اقتصادی و افزایش قیمت دلار فکر میکنم، قیمت یک ویلچر خوب بیش از ۱۰۰ میلیون تومان باشد، البته تولیدات داخلی ویلچر را هم داریم و خود من به شخصه از زمانی که این رشته را آغاز کردهام، تاکنون همیشه از ویلچرهای ساخت داخلی استفاده میکنم و به نظرم ویلچرهای داخلی ما کیفیت رقابت با ویلچرهای خارجی را هم دارند.
به هر حال اگر فدراسیون بتواند حمایت کند و در تهیه ویلچرها به بازیکنان کمک کند، یک قدم رو به جلو خواهیم برداشت، ضمن اینکه ما در تهران یک سالن مناسب برای تمرین نداریم و به همین دلیل اردوهای ما در استانهای مختلف برگزار میشوند که همین موضوع برای بازیکنان در تردد و حمل وسایلشان مشکلاتی را ایجاد میکند. به هر حال درخواست ما از فدراسیون این است که یک سالن مناسب در تهران داشته باشیم، ضمن اینکه مشکل ویلچر بازیکنان را هم حل کند. البته رییس فدراسیون به رشته بسکتبال با ویلچر علاقهمند است و تمایل دارد که به این رشته و بازیکنان کمک کند.
من به آینده بسکتبال با ویلچر ایران خوشبین و امیدوار هستم و اکنون هم که قهرمان آسیا شدیم باید حمایتهای بهتری از تیم صورت بگیرد، ضمن اینکه باید حمایت بهتر و بیشتری هم از سرمربی تیم شود. به هر حال اگر این شرایط فراهم شود، آینده درخشانی را برای تیم ایران پیشبینی میکنم.
*شما سابقه بازی در لیگهای خارجی از جمله اسپانیا را هم دارید. به نظر شما چه تفاوتی در برنامهریزی این کشورها و ایران برای قرار گرفتن در مسیر موفقیت وجود دارد؟
لژیونر شدن من به خیلی سال ها قبل بر می گردد و تا دو سال پیش هم در بسکتبال با ویلچر اسپانیا بازی میکردم. تفاوت ما با آنها در برنامه ریزی است. لیگهایی چون اسپانیا بسیار فعال هستند و باشگاهها نیز اسپانسرهای قوی دارند که به خوبی هم حمایت میکنند. از ۱۰ تا ۱۲ تیمی که در لیگ برتر دارند، تمام باشگاهها بازیکنان خارجی جذب میکنند و این نشان میدهد که تیمها حمایت میشوند و همین باعث پیشرفت آنها شده است ولی متاسفانه ما در ایران لیگ پویایی نداریم. من سال گذشته در لیگ ایران بازی کردم که در میانههای راه به دلیل نبود اسپانسر و مشکلات مالی، هشت تیم لیگ به شش تیم کاهش یافت. این موضوع ناراحت کننده است. به هر حال تا سخت افزار و ویلچر نباشد، نمی توان کار کرد.
بسکتبال با ویلچر خوزستان یکی از قطبهای این رشته در ایران بود و همیشه چهار تا پنج نفر را در تیمملی داشتیم. متاسفانه مسوولان در خوزستان، بیخیال این رشته شدهاند و نگاه ورزشی به این رشته ندارند. ورزش برای ما معلولان و جانبازان واجب است، البته در چند سال گذشته باشگاه ملیحفاری از ما حمایت داشته است و توانستهایم در لیگ تیم داشته باشیم ولی شنیدهام امسال به دلیل کاهش بودجه تیمهای نفتی، ملیحفاری نیز در لیگ برتر بسکتبال با ویلچر تیمداری نخواهد کرد. باتوجه به این شرایط از هیات انتظار دایم که حمایت کند و امکانات لازم را برای وررزش کردن یک جانباز و معلول فراهم کند. بسکتبال با ویلچر خوزستان پویا نیست و اگر این روند ادامه پیدا کند، وضعیت این رشته هر سال بدتر از سال قبل خواهد شد.
*از مسوولان خوزستانی چه انتظاری دارید؟
بیشتر ورزشکاران جانباز و معلول با زندگی میجنگند و وارد ورزش میشوند و به نظرم همین که یک چنین فردی در مسابقات شرکت میکند، یک افتخار برای خود آن فرد و جامعهاش است و نشان میدهد که آن جامعه زنده است. به هر حال ورزشکاران جانباز و معلول به وعده خود عمل کردند و در سرما و گرما تلاش کردند و به مدال جاکارتا هم رسیدند، الان نوبت مسوولانی است که به آنها کمک کنند. به خیلی از ورزشکاران جانباز و معلول سخت میگذرد و حتی برخی توانایی هزینه کردن را ندارند و مسوولان با فراهم کردن شرایط اشتغال برای این ورزشکاران میتوانند به آنها کمک کنند. همین چیزها به یک فرد معلول انگیزه میدهد.
از همه مهمتر باید امکانات لازم برای این ورزشکاران فراهم شود. وضعیت سالن تمرینی ما در اهواز نا به سامان است و از ادارهکل ورزش و جوانا استان انتظار داریم که به این سالن رسیدگی کند، هرچند حمایتی ندیدیم. خود من یک سال و نیم در اردوهای تیمملی بودم و انتظار مالی نداشتم ولی دوست داشتنم حداقل یک پیام خسته نباشید از سوی مسوولان استانم دریافت کنم. من فقط انتظار داشتم که مسوولان پیگر وضعیتم باشند زیرا واقعا سختی کشیدیم. یک هفتهای است که مسابقات آسیایی تمام شده ولی از هیچ مسوولی یک پیام تبریک هم نداشته ام، البته انتظاری هم ندارم.
میدانم شرایط اقتصادی سخت است ولی انتظار داریم که مسوولان نیمنگاهی به ورزشکاران جانباز و معلول داشته باشند و آنها را حمایت کنند. همه چیز پول نیست و مسوولان می توانند از نظر روحی – روانی نیز یک ورزشکاران معلول کمک کنند.
من جانباز جنگ هستم. در سال ۱۳۶۰ و زمانی که چهار ساله بودم، بُستان بمباران شد و من دچار معلولیت شدم؛ از آن روز چیزی یادم نیست ولی طبق آنچه برایم تعرق کردهاند، من به همراه خواهر و دختر عمویم که بزرگتر از من بودند در کوچه در حال بازی بودیم که بمباران میشود. خواهر و دختر عمویم برای اینکه من آسیب نبینم، خودشان را به عنوان محافظ روی من میاندازند که متاسفانه آنها شهید میشوند و من هم پاهایم را از دست میدهم.
*از زمانی که وارد ورزش شدید هم بگویید.
سال ۷۵ زمانی که دانش آموز بودم، در ساعتهای ورزشمان یک گوشه مینشستم و ورزش کردن بقیه بچهها را میدیدم. یک هفته بعد نیز دبیر ورزشمان به من گفت که چرا یک گوشه مینشینی و ورزش نمیکنی که به او گفتم با این شرایط چکار میتوانم انجام دهم. معلم ورزشمان به من گفت به ورزشگاه تختی و هیات جانبازان و معلولان برو، در آنجا یکسری رشتههای ورزشی است و می توانی یک رشته را برای فعالیت انتخاب کنی که همین موضوع به من انگیزه داد. من هم به این هیات رفتم و باتوجه به اینکه فردی بودم که جنب و جوش داشتم، دیدم ورزش بسکتبال هیجان دارد و از این رشته خوشم آمد و فعالیتم را آغاز کرد
*در حال حاضر افراد معلول بسیاری هستند که منزوی و خانهنشین شده اند. صحبت شما با این افراد برای ورود به ورزش و حضور در جامعه چیست؟
به نظر من ورزش برای جانبازان و معلولان نیاز است. به آن معلولی که اکنون در خانه نشسته است و فکر میکند که نمیتواند نیز میگویم که کاملا در اشتباه است. من معتقدم که خوزستان معدن استعداد است و آنها باید بیایند و ورزش کنند و در جامعه حضور داشته باشند. هدف اول از خانه خارج شدن یک معلول است. من ۳۴ یا ۳۵ سال است که روی ویلچر نشستهام ولی هیچ وقت احساس نکردهام، چنین وضعیتی دارم یا نسبت به یک فرد سالم عقبتر و ناتوان هستم. همیشه تلاش کردهام با یک فرد سالم رقابت کنم و مطمئنم اگر آن فرد معلول هم وارد میادین ورزشی شود، موفق میشود.
ورزش روابط بینالملی، توانایی، قدرت، رابطه اجتماعی و برخورد با خانواده و دیگران و حضور در جامعه را به من یاد داد. زمانی که لژیونر شدم، چیزی بلد نبودم ولی ورزش روابط را به من یاد داد و اکنون برای تردد هیچ استرس و نگرانی ندارم. ورزش اعتماد به نفس من را هم بیشتر کرد و من را واقعا بیدار کرد. اگر ورزش نبود، شاید من به تواناییام پی نمیبردم. ورزش در زندگی بسیار به من کمک کرد و تمام اینها را مدیون ورزش هستم.
گفتوگو: پریسا زنگنهمنش – ایسنا خوزستان
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰