سد گتوند؛ از تراژدی تا کمدی
«هوراس والیپول» در نامهای به «اچمان» نوشته است: «جهان برای کسانی که میاندیشند، کمدی است و برای آنان که احساس میکنند، تراژدی.» از این منظر؛ «سد گتوند» در سرزمینی که دست کم سی قرن است تحت حاکمیّت قدرتهای سیاسی شناسنامهدار، ایران نامیده میشود؛ یک کمدی! به تمام معناست برایِ کسانی که میاندیشند و یک تراژدی!
«هوراس والیپول» در نامهای به «اچمان» نوشته است: «جهان برای کسانی که میاندیشند، کمدی است و برای آنان که احساس میکنند، تراژدی.»
از این منظر؛ «سد گتوند» در سرزمینی که دست کم سی قرن است تحت حاکمیّت قدرتهای سیاسی شناسنامهدار، ایران نامیده میشود؛ یک کمدی! به تمام معناست برایِ کسانی که میاندیشند و یک تراژدی! برایِ آنان که احساس میکنند.
خلقِ این کمدی امّا یک صورتحسابِ ۴ هزار میلیارد تومانی نقداً رویِ دست دستگاه فربه اداری کشور گذاشته و تمدن دیرپایِ جلگه خوز را به درازایی ۱۰ هزارساله در معرض نابودی قرار داده است.
اسلحه سد گتوند دقیقاً روی شقیقه خوزستان شلیک کرده است! چرا که در پایین دست ترین نقطه ممکن به نسبت سایر سدهای ساخته، پرداخته شده و روی میلیون ها تُن نمک آرمیده است.
کارون شیرین و مانا، حالا پسا سد گتوند به رودی شور و کم رمق بدل شده و به راستی این معجزه تلخ را تنها «آب نیروییها» و «مهاب قدسیها» میتوانسند رقم زنند.
آیا سد گتوند یک کمدی نیست؟
خیر، سد گتوند یک خیانت عمرانی و یک ننگ مدیریتی است و گر چه با محاکمه طراحان، مجریان و مدیران تغییری در وضع رو به نابودی اکوسیستم خوزستان حاصل نمیآید امّا بر جراحتِ سوزناک مردمان جنوبگان، مرهمی خواهد بود التیام بخش و شاید درسی برای آیندگان، آن ها که از پَسِ ما خواهند آمد.
نزولِ این نوشتار در شرایطی که هیاهوی تشنگی و عطش، برخاسته و مویهها به کفِ خیابان رسیده را باید مغتنم شمرد تا در گوشهای از تاریخ وجدان عمومی این «بومِ رنجور» ثبت و ظبط شود که مبادا، «صاحبانِ فرمان» و «گوش به فرمانان» چنین بیاندیشند که خوزستانیان از طایفه فراموش کارانند.
از این رساتر آیا میتوان فریاد کشید که خوزستانِ امروز، سیاه پوشِ سد گتوند است و تا این سازه مرگ برپاست؛ مهاجرت و عطش و تبدیل جلگهای به کویر برجاست.
«سد گتوند» همانا درست ترین آدرسی است که میتوان برای مصیبتهای خوزستان قلمی کرد.
این همان آدرسی است که گوسفندهای تشنه روستایِ «آب ماهیک» از مرداد ۹۲ به ما نشان میدادند و حالا گاومیشهای سوخته روستای «رُمیم» در تیر ۹۷ آن را فریاد میکشند.
آیا این زیاده انتظاری است که یک وجدان بیدار، طراحان و مجریان چنین فاجعه ای را از روی عکس هایی که بر عرشه و نیروگاه سد گرفتهاند و مفتخر بودهاند به نابودی یک تمدن، فرابخواند و پوستشان را به حرمت رنج گاومیشهای نجیبمان به تیغ بُرّانِ عدالت بسپارد… آری، این است رنجی که ما میبریم.
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰