گزارش: حدیث کریمی
زیر پوست بازار سیمتری؛ جایی که زندگی جاریست، اما بهداشت نه»

مقدمه: در دل یکی از پررفتوآمدترین مناطق اهواز، بازاری قرار دارد که برای بسیاری از شهروندان، نامش با طعم میوههای تازه و بوی سبزی نوبرانه گره خورده است. بازار سیمتری، با همه رنگ و رمقش، همچنان قلب تپنده خرید روزانه مردم است؛ اما زیر این ضربان پرشتاب، زخمی کهنه جریان دارد: آشفتگی، فقر بهداشت، و
مقدمه:
در دل یکی از پررفتوآمدترین مناطق اهواز، بازاری قرار دارد که برای بسیاری از شهروندان، نامش با طعم میوههای تازه و بوی سبزی نوبرانه گره خورده است. بازار سیمتری، با همه رنگ و رمقش، همچنان قلب تپنده خرید روزانه مردم است؛ اما زیر این ضربان پرشتاب، زخمی کهنه جریان دارد: آشفتگی، فقر بهداشت، و بیتوجهی مسئولان.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری هنر قلم، بازار سیمتری نه فقط یک محل فروش میوه و ماهی، بلکه نمادی است از زیست روزمره در سایه مشکلات شهری، معیشت ناپایدار و نهادهایی که گویا صدای فروشندگان و خریدارانش را نمیشنوند. در ادامه، گزارشی است از دل این بازار؛ بازاری که هنوز زنده است، ولی در شرایطی ناخوشایند نفس میکشد.
در بازار زندگی هست، اما آسایش نه
از خیابان نادری که وارد بازار سیمتری شوید، اولین چیزی که به مشام میرسد نه بوی نعناع تازه، بلکه بوی تند فاضلاب است. جویهایی که بالا زدهاند و مخازنی که از زباله سرریز شدهاند، منظرهای میسازند که با شلوغی و رنگارنگی بازار در تضاد است.
کمی آنطرفتر، کپرهای ساده و چترهای رنگپریده، سایهبان روزهای گرم مردان و زنانی شدهاند که برای نان شب، تن به شرایط سخت دادهاند. ماهیفروشها در کنار میوهفروشها، دستفروشها کنار مغازهداران، و مشتریها در هجوم بو و گرما، دنبال قیمت مناسباند.
بازاری که زیر بار فشار مانده است
یکی از فروشندگان سالخورده، در حالی که بار تازهای از میدان آورده، میگوید:«هر روز صبح زود بیدار میشیم، بار میزنیم، بساط میکنیم، ولی نه جایی داریم، نه حمایتی. وقتی بارون میاد، فاضلاب بالا میزنه و ما میمونیم وسط آب و میوه و زندگیمون.»
زنان دستفروش، اغلب با بچههایی در کنار، در حال فروش باقالی، سبزی یا قارچاند. زنی که ۱۰ سال است در بازار کار میکند، میگوید:«نه سایهای داریم، نه سقفی، نه جایی برای نشستن. اگه کار نکنم، نون ندارم. کاش یه گوشهای برای ما میساختن، نه اینکه هر روز از اینجا به اونجا کوچ بدیم.»
زباله، فاضلاب و ترسی برای سلامت
بسیاری از فروشندگان، بازار سیمتری را خانه دوم خود میدانند، اما حالا این خانه درگیر بیماری مزمنی به نام “بیتوجهی” است. دستفروشی که با وانت هندوانه میفروشد، با لحنی گلایهآمیز میگوید:«ما نمیخوایم اینجا رو کثیف کنیم، ولی وقتی جایی برای کار نداریم و همه چیز بینظم پیش میره، این وضع پیش میاد.»
مشتریان هم بیتفاوت نیستند
زن جوانی که خریدار همیشگی بازار است، با نگرانی میگوید:«قیمتها خوبه، ولی شرایط بازار واقعا نگرانکنندهست. آدم نمیدونه این سبزی یا ماهیای که میخره، کنار چه آبی، چه فاضلابی قرار گرفته.»
قولهایی که بیپاسخ ماندهاند
داستان وعدههای عملنشده، بخش همیشگی این روایت است. فروشندهای با سینی قارچ میگوید:«سالها پیش قرار بود به ما فضا بدن. حتی اسم نوشتیم و پول ریختیم، ولی خبری نشد. حالا هم اجراییات فقط میگه جمع کن، ولی نمیگه کجا بریم. اگه قرار نیست حمایتی بشه، حداقل مزاحمتمون نکنن.»
بازاری سنتی با خواستههایی مدرن
پیرمردی ۹۰ ساله که از قدیمیترین خشکبارفروشان بازار است، به سادگی میگوید:«اینجا دیگه بازار نیست، فقط یه شلوغی بیسامانهست.»
فروشنده ماهیای هم با حسرت از بازار ماهی آبادان یاد میکند:«اونجا برای ما جا ساختن، مردم میدونن کجا بیان. ما هم حاضریم پول بدیم، ولی یه فضای بهداشتی درست و حسابی داشته باشیم.»
بازار زنده، زیر سایه مرگ تدریجی مدیریت شهری
بازار سیمتری اهواز، با همه رنگها، صداها و طعمهایش، زنده است. مردمی که در گرما و بوی فاضلاب روز را شب میکنند، هنوز از امید دست نکشیدهاند. اما این زندگی اگر بدون حمایت و ساماندهی ادامه یابد، میتواند به بحران بهداشتی و اجتماعی بزرگتری بدل شود.
مسئولان شهرداری، شرکت آب و فاضلاب، و نهادهای نظارتی، اگر قرار است کاری کنند، باید همین حالا باشد. نه تنها برای حفظ شأن یک بازار تاریخی، بلکه برای پاسداشت مردمی که با همه فشارها، همچنان ایستادهاند.
بازار سیمتری امروز بیش از هر چیز، صدای فروخورده مردمیست که در دل شهر کار میکنند، خرید میکنند، میفروشند و میخواهند دیده شوند.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰