گزارش: حدیث کریمی
«زندگی بینسل؟» دغدغهی نسل امروز میان خواستن و نخواستن فرزند

در دورانی که بیشترِ تصمیمها آگاهانهتر، حسابشدهتر و گاه شکآلودتر از همیشهاند، «فرزند داشتن یا نداشتن» به یکی از مهمترین پرسشهای فلسفیِ نسل جدید بدل شده است. برخلاف نسلهای گذشته که بچهدار شدن بخشی بدیهی از مسیر زندگی بهشمار میرفت، حالا بسیاری از زوجهای جوان ترجیح میدهند این مسیر را بازتعریف کنند یا حتی بهکلی
در دورانی که بیشترِ تصمیمها آگاهانهتر، حسابشدهتر و گاه شکآلودتر از همیشهاند، «فرزند داشتن یا نداشتن» به یکی از مهمترین پرسشهای فلسفیِ نسل جدید بدل شده است. برخلاف نسلهای گذشته که بچهدار شدن بخشی بدیهی از مسیر زندگی بهشمار میرفت، حالا بسیاری از زوجهای جوان ترجیح میدهند این مسیر را بازتعریف کنند یا حتی بهکلی از آن عبور کنند. تصمیمی که ریشه در معیشت، روان، آیندههراسی و گاه سادهترین نیازهای پاسخدادهنشده دارد.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری هنر قلم، در ادامه، نگاهی میاندازیم به روایتهایی واقعی از زوجهایی که تجربه زیستن بدون فرزند را یا انتخاب کردهاند یا در مرحلهی تردید ایستادهاند. تصمیم آنها، صدای بخشی از جامعه امروز ماست؛ نسلی که میخواهد «خودش» را پیش از «دیگری» شکل دهد.
پشتِ درِ بستهی خانههایی آرام؛ سکوت یا انتخاب؟
زوجی از منطقه متوسط شهر اهواز حالا بعد از ۹ سال زندگی مشترک، هنوز تصمیم به فرزندآوری نگرفتهاند. در نگاه اول، همهچیز عادیست: کار ثابت، خانه نقلی، درآمد متوسط. اما پشت این تصویر، گفتوگویی دنبالهدار از سالها تردید و فکر و بازاندیشی در جریان بوده است.
زن، میگوید:«نه اینکه بچه رو دوست نداشته باشم. ولی احساس میکنم انرژی روانیمون همین حالاشم ته کشیده. بچه قراره چی به زندگیمون اضافه کنه؟ خوشحالی؟ استرس؟ وظیفه؟ هنوز مطمئن نیستم.»
مرد، با نگاهی فروتنانه اما روشن، میافزاید:«بچهدار شدن الان دیگه فقط یه رویداد زیستی نیست، یه تصمیم فرهنگیه. نمیدونم وقتی خودمون هنوز درگیر ثبات روانی و شغلی هستیم، چطور باید مسئولیت یه انسان دیگه رو قبول کنیم.»
برای برخی زنان، انتخاب نکردنِ مادر بودن، نه از جنس ترس یا طفره، بلکه پاسداشت استقلال و هویت است. یکی از زنانی که با همسرش تصمیم به نداشتن فرزند گرفته، میگوید:«انگار جامعه ازت میخواد همهی اونچیزی رو که برای خودت ساختی، با اومدن یه بچه تعطیل کنی. برای من، زن بودن همیشه با معناهای دیگهای هم تعریف شده؛ چرا باید فقط با مادر بودن کامل شم؟»
شوهرش، با اشاره به فضای عمومی حاکم بر جامعه، اینطور ادامه میدهد:«ما توی دایرهای گرفتار شدیم که ازت انتظار داره فقط به الگوهای سنتی بچسبی. ولی الان زندگی یه پروژهی شخصیه، نه یه تکلیف جمعی. کسی حق نداره برای تصمیمهای اینقدر حیاتی، نسخه بنویسه.»
با یک کودک، بدون حمایت؛ ایستادن بر لبهی توان
برخلاف بسیاری، زوجی دیگر تصمیم گرفتند فرزند داشته باشند؛ تصمیمی که با عشق شروع شد اما با دشواری ادامه یافت. زن معلم است و همسرش در حوزه خدمات کار میکند. از صبح تا شب درگیرند، و کودکشان بیشتر ساعات روز را با مادربزرگ میگذراند.
مادر میگوید:«پسرم رو از ته دل دوست دارم. ولی واقعیت اینه که خستهام. حمایت اجتماعی نیست، مرخصیها ناکافیه، مهدکودک خصوصی گرونه، محیطهای شهری برای کودک ناامن شده. حس میکنم مدام بین مادر بودن و فرسوده شدن در نوسانم.»
پدر خانواده نیز از بُعد اقتصادی ماجرا را چنین میبیند:«من ماهی سه میلیون اجاره میدم. با قسط و خرج بچه، آخر ماه هیچی نمیمونه. فرزند دوم؟ شوخیه. حتی یه سفر کوتاه نمیتونیم بریم.»
یک زوج جوان در شمال شهر، هر دو کارآفریناند. برخلاف تصور عمومی، اینبار ماجرا به «پول» محدود نمیشود. آنها نگرانند که جهان امروز، بستر سالمی برای رشد انسانهای تازه نباشد.
زن میگوید:«برای من، داشتن بچه فقط یه تصمیم احساسی نیست. وقتی توی دنیا جنگ، تخریب محیطزیست، خشونت، و بحرانهای سیاسی رو میبینی، چطور با خیال راحت یه انسان دیگه رو وارد این معادله میکنی؟»
این زوج معتقدند برخی از بیفرزندیها، نه از جنس بیمسئولیتی، بلکه دقیقاً ناشی از مسئولیتپذیری بیش از حد است.
تحلیل: تغییر پارادایم خانواده در ایران شهری
نکتهی مهم در این روایتها، فقط نخواستن بچه نیست، بلکه تغییرِ بنیانِ نگاه به خانواده است. مفهوم «خانه» دیگر صرفاً مجموعهای از زن، مرد و فرزندان نیست، بلکه به یک نهاد انتخابمحور تبدیل شده که در آن، رضایت فردی، کیفیت رابطه، و احساس امنیت، معیارهای اساسیاند.
با رشد آگاهی اجتماعی، بالا رفتن سطح تحصیلات، و دشواریهای زیستی و اقتصادی، حالا «نیاوردن» فرزند، بهقدر «آوردن» آن تصمیمی مشروع، سنجیده و حتی جسورانه تلقی میشود.
نسلی که حالا در مرز ۳۰ تا ۴۰ سالگیست، دقیقتر، تحصیلکردهتر و آیندهنگرتر از گذشتههاست. این نسل دیگر با جبر سنت یا ترس از قضاوت تصمیم نمیگیرد. اگر فرزندی نمیخواهد، الزاماً بهمعنای گریز از مسئولیت نیست؛ ممکن است نشانهی نگاه متفاوت به معنا، نقش و آینده باشد.
سیاستگذاران، رسانهها و حتی خانوادهها، اگر دغدغهی جمعیت دارند، باید بهجای شعار دادن و فشار، پای گفتوگوی واقعی با این نسل بنشینند. باید ببینند که چرا عشق به فرزند، به تنهایی کافی نیست؛ چرا خانهها، کارها، شهرها و ذهنها، دیگر برای پدر و مادر بودن ساخته نشدهاند.
فرزندآوری اگر بخواهد بازگردد، باید با امید بازگردد، نه از روی اجبار یا ترس از آیندهی بدون نسل. امید، اما کالایی لوکس نیست؛ باید آن را با عدالت، امنیت، و آزادی ساخت.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰