الف) سیطره مجاز و شبیه‌سازی ذهنی
ژان بودریاردر -Jean Baudrillard – فیلسوف پست مدرن فرانسوی، صاحب و واضع نظریه “وانمودها و فراواقعیت”، معتقد است: رسانه‌های ارتباطی و اطلاعاتی – و شبکه‌های اجتماعی – در دوره جدید از طریق ترکیب گفتمان و انگاره‌های تصویری، نوعی تصویر شبیه‌سازی شده از واقعیت القاء می‌کنند که ممکن است یا بخشی از واقعیت باشد و یا اصلا واقعیت بیرونی نداشته باشد‌. مبتنی بر دیدگاه بودریارد؛ بسیاری از آنچه رسانه‌ها در عصر جدید به عنوان حقیقت یا واقعیت به خورد مخاطبان می‌دهند مانند: جنگ، ناآرامی‌های اجتماعی، اعتراضات فراگیر، خشونت و… در بسیاری از موارد با حجم و ماهیت اصلی فاصله‌ی معناداری دارد.

بنابراین با تکیه بر نظریه تصاویر شبیه‌سازی آقای بودریارد، می‌توان گفت؛ بخش قابل توجه و اثرگذاری از تصاویر انعکاس یافته در رسانه‌های ارتباطی و اجتماعی در مورد ناآرامی‌های اجتماعی ایران در پاییز ۱۴۰۱، بیش از آنکه که واقعی باشد و یا حداقل به شکلی که تصویر شدند وجود خارجی داشته باشند، متأثر از اتسمفر مسلط بر فضای مجازی بوده و به مثابه؛ تصویر کاریکاتوری – بزرگ نمایی و یا کوچک نمایی – از یک رخداد است. با این وجود نبایستی از تاثیرات مخرب “سیطره فضای مجازی” بر حیات اجتماعی غافل شد. مهمترین بازتاب‌های این سیطره که به خوبی در اغتشاشات اخیر بازنمای شد، عبارت است از:

۱. غلبه روایت‌گری مقلدانه بر تدابیر عاقلانه؛

۲. استیلای ناهنجاری‌های اجتماعی و رفتاری بر هنجارهای فکری و فرهنگی؛

۳. تبدیل هیجانات عاطفی و احساسی به مطالبات اجتماعی و سیاسی؛

۴. پیشی جستن مطالبات فردی و محفلی بر منافع جمعی و ملی.

ب) جنگ شناختی و فتح ذهن‌ها
پس از تجربه گونه‌های هفت‌گانه تعارض و تقابل – که در بخش قبل https://torshizkhan.ir/?p=5822 متذکر شدم –  و در طول تاریخ بشر علیه یک جامعه کم‌سابقه بود، جنگ شاختی آخرین نسخه مدرن این تهاجم محسوب می‌شود. مبتنی بر اصول همین جنگ است که؛ صاحبان قدرت جهانی و ثروت منطقه‌ای با تکیه بر فناوری ارتباطی و رسانه‌ای و با استفاده از دستاوردهای “علوم مغزی”، به تعبیر جیمز جوردانو؛ “ذهن را به میدان جنگ” تبدیل نمودند.

در این جنگ مهاجمان برای فتح‌ ذهن‌ مخاطبان خود، از مهندسی معکوس برای بازسازی مجدد انگیزه‌ها و باز تولید معرفت‌ جدید استفاده می‌کنند. لازمه دستیابی به اهداف مورد نظر در این جنگ، استفاده بهینه و مؤثر از پنجره روایت‌گری متمرکز و روایت‌سازی هدفمند است. با این وجود اذهان و افکار به صحنه اصلی جنگ شناختی تبدیل است.

مهمترین اهداف جنگ شناختی در دوبخش راهبردی و میدانی عبارت است از:

الف) اهداف راهبردی در جنگ شناختی
در سطح راهبردی مهمترین اهداف جنگ شناختی عبارت است از:

۱. «فتح اذهان جامعه مخاطبان» از طریق «روایت‌سازی هدفمند»؛

۲. «اختلال در دستگاه محاسباتی خواص» از طریق «دستکاری ادراکات»؛

۳. «ممانعت از الگوی شوندگی ایران» ازطریق «پس رانش از رویکرد مقاومت»؛

۴. «پیروزی در عملیاتی بدون جنگ» از طریق «واسپاری نقش نیابتی».

ب) اهداف میدانی در جنگ شناختی
در سطح میدانی مهمترین تاکتیک‌های جنگ شناختی عبارت است از:

۱. «تغییر نحوه تفکر و باورها» از طریق «هک ذهنی و هویتی»؛

۲. «شکستن اراده مقاومت عمومی» از طریق «️تردید، تفرقه و نفرت پراکنی»؛

۳. «شکل‌دهی به رفتار فردی و گروهی» از طریق «مهندسی اجتماعی برای «کنترل، سلطه و تسلیم افراد بدون توسل به زور».

یافته راهبردی

۱. در جنگ شناختی؛ رسانه‌های ارتباطی و اجتماعی مهمترین ابزار تولید وانمودها برای اعمال تحریف و انحراف است.

۲. در ناآرامی اجتماعی اخیر کشور، رسانه‌های ارتباطی و اطلاعاتی بهمنی از تصاویر مغشوش و اطلاعات تحریف شده را به ذهن مخاطبان سرازیر کردن که منجر به تردید ذهنی، تحریک روانی و ابراز انزجار گفتمانی در بخشی از مخاطبان شد.

۳. «جهاد تبیین» مهمترین آنتی ویروس و راه مواجهه با «جنگ پیچیده ‌شناختی» است.
ادامه دارد…

  • نویسنده : احمد باقری مزینانی، استادیار دانشگاه